دیدی؟...میبینی؟

دیدی؟

دیدی همه چیزم رو از دست دادم؟

دیدی شده بودی تمام زندگیم؟

دیدی جای خالی تمام کسایی که باید باشن و نیستن رو پر کردی؟

دیدی وقتی با تو بودم چقدر خوشحال بودم؟

دیدی دلم رو به این خوش کرده بودم که حداقل تورو دارم؟

میبینی بدون تو زندگیم جهنم شده؟

میبینی بر خلاف فکرت و خواستت دارم میمیرم؟

میبینی بدون تو دیگه نمیتونم؟

میبینی دیگه دلم خریداری نداره؟

اصلا تو چشم داری که ببینی؟

اگر اینارو میبینی برگرد

به قول خودت کاش مسشد برگردی...

عروسک...

توی اتاقم نشستم

مثل همیشه تنها

عروسکم رو بغل کردم

همون عروسکی که تو تمام تنهاییام با منه

شاید بچگونه به نظر بیاد

اما تنها پناهم همون عروسکه

تنها کسی که برام مونده

تنها کسی که به حرفام گوش میده

وقتی براش ازتو گفتم

فقط سکوت کرد

تنها کسیه که نمیگه آدم عاشق؟!!!!

تنها کسیه که نمیگه اون از اولشم مال تو نبود

تنها کسیه که نمیگه اگر تورو میخواست نمیرفت

پس واسه قانع کردن خودم مجبورم بغلش کنم...

دیگه برگرد...

دوس دارم بشینم پیشت

سرمو بذارم رو شونت گریه کنم

و

بگم

دیگه بدون تو نمیتونم ادامه بدم

اگر تا الان گفتم هرجایی که خوشی باش

الان میگم

اگر دوسم داری برگرد

واقعا حالم بده....

ایستادن...

عقربه ساعت ایستاده

هوا سرده و دماش تغییر نمیکنه

همه چیز مثل همون روزیه که رفتی

هیچ چیز عوض نشده

فقط حال منه که بدتر شده

میبینی؟

همه چیز منتظر اومدن تو وایسادن

پس چرا همه بهم میگن منتظرت نباشم؟

چرا میگن اگر دوست داشت نمیرفت؟

چرا ؟

گاش میشد ثابت کنی حرفاتو

......

اگر بتونم به عقب برگردم

به گذشته ها

خیلی کارهارو نمیکنم

دیگه نمیگم دوست دارم

چون زودتر میری

دیگه نمیگم فقط با من بمون

چون زودتر میری با کس دیگه

نمیگم تمام دنیامی

چون زودتر دنیام روی سرم خراب میشه و داغون میشم

درست مثل الان....

اگر...

اگر میدونستی چقدر دوست دارم

اگر میدونستی وجودت چقدر برام مهمه

اگر میدونستی کل قلبمو گرفتی

اگر مییدونستی دیگه تو دلم واسه کسی جایی نذاشتی

اگر میدونستی عشق چیه

اگر میدونستی عاشق کیه

اگر میدونستی رفتنت داغونم میکنه

اصلا اگر میدونستی دونستن چیه

هیچوقت حتی به فکرتم نمیرسید از پیشم بری

و

واسه بودنت و بودنم

دست به هرکاری میزدی

خدایا شکرت...

خدایا شکرت بابت تمام نعمت ها...

بابت پدری که صبح تا شب توی آفتاب تابستونو سرمای زمستون کار میکنه تا من زندگی فردام از امروزم بهتر باشه

مادری که صبح حتی چایمم شیرین میکنه تا پنج دقیقه بیشتر بخوابم

معلمی که الف ب دوستی و دوست داشتن یادم داد و اولین کسی بود که گفت بنویس بابا آب داد

بابت دل سالمی که بهم دادی چون اگه پاک نبود عاشق نمی شد

بابت تن سالمی که بتونم روزی هفده مرتبه بیام در خونت و به خاطر داده ها و نداده هات تشکر کنم و

 بازم ازت خواهش کنم

بابت دنیایی که با بدیاشو خوبیاش به من زندگی کردن یاد داد

آدمای بدی که بهم فهموندن بدی در حق دیگران ظلم به اوناست

آدمای خوبی که به من درس خوب زندگی کردن دادن

دوستایی که تو تمام روزهای تنهاییم کنارم بودن و هستن

به خاطر همه چیز همه چیز

با تمام فراز و نشیب هایی که سر راهم گذاشتی

بازم روزی هزار مرتبه و با هر نفس میگم

خدایا شکرت...

زمونه و آدماش...

چقدر زمونه و آدماش بد شدن

آدما خیلی راحت میان تو زندگیت

میان میشن تمام دنیات و هستیت

بعدم خیلی راحت از تو و احساست رد میشن

تنها چیزی که واست میمونه یه غرور خورد شدست

یه دل شکسته

احساس از بین رفته